دلم میخواهد فریاد بزنم که فهمیدم!

Fresh Looking – از نو دیدن و قدردانی کردن

بدون دسته

تا الان عجیب ترین تجربه شاید!
این همه مدت شنیده بودم که فرش لوکینگ کنید و از نو ببینید و میتونم بگم تا الان درکی از این مفهوم نداشتم. با سرعت نور پرتاب شدم به یک جای کاملا آرام و ساکت و انگار از درون یک تونل با تمام وجود دارم تماشا میکنم و دایم داشتم با تمام وجود اون لحظات زیبا و ناب رو درون خودم ضبط میکردم.

نگاهی که هرگز فراموشش نمیکنم و تجربه ای که با هیچ چیز خوبی تا به الان قابل مقایسه نبود. میدونی، مست کردن با آبجو، عرق، ودکا، شراب و … فازهای مختلفی رو در بدن ایجاد میکنه و کسی که این نوشیدن و مست شدن رو تجربه میکنه متوجه تفاوت اینها میشه. حال عجیبی دارم. تجربه های مختلفی رو درک کرده بودم اما این مستی بسیار متفاوت بود. فقط برای چند لحظه هیچ چیز نبود! هیچ به معنای کلمه و چقدر زیبا بود بودن در آن فضا زمان

تمام وجود که چند بار از این عبارت استفاده کردم رو اندکی درک کردم. فهمیدم تمام وجود یعنی چه! چیزهایی فراتر از جسم من اما متعلق به من و اینطور بگم خود بزرگ تر از جسم من با همه داشته و نداشته، از طریق دو چشم فیزیکی چشم های دیگرم همه با هم به تماشا نشسته بودند و لذت هیچ بودن را برای لحظاتی بسیار کوتاه تجربه کردیم. فهمیدم که من خیلی پهناور هستم و بی اراده در یک لحظه کمیاب متمرکز بر بودن شدم. این بار میدونستم که دارم این حالت رو تجربه میکنم و با اینکه بر جریان آگاه شدم اما از اون حالت بیرون نیامدم. انگار که خواسته و نهادینه شده وارد اون فضا شدم.


بنظر میاد که نگاه کردن به ارزش و قدر چیزهای دور و بر و اینکه بدونی همه چیز فانی هست و اکنون که هستی ازش لذت کامل ببری، سکوی پرتابی میشه به اون حال. شاید این شعر معنی بده اینجا که میگه:

خیام اگر ز باده مستی خوش باش/ با ماهرخی اگر نشستی خوش باش

چون عاقبت کار جهان نیستی است/انگار که نیستی چو هستی خوش باش


میشه گفت قلقش اینه که درک کنی انگار که نیستی، چو هستی خوش باش… فقط چندلحظه (شاید ده ثانیه ) کافیه تا روشن کنه آتش بیداری رو و قدر دان بشیم.

هم سکوت و آرامش و هم هیجان عظیمی در من بالا و پایین میشود و به جز نوشتن و فریاد زدن کلمات و عبارات که فهمیدم کاری دیگر به ذهنم خطور نکرد. نمیدونم دیدار تازه کردن هم همین معنی را در گذشته میداده یا نه ولی حس از نو دیدن و دوباره تازه دیدن رو برایتان آرزومندم.

به ساعت ۱:۵۲ بامداد روز جمعه مورخ ۲۶ فروردین ۱۴۰۱