دلم میخواهد فریاد بزنم که فهمیدم!

فهمیدن گذشته و اثرش بر اکنون

دسته‌بندی نشده

یه مدتی هست که دارم فکر میکنم آدمیزاد و کلا نوع بشریت چطور میتونه بدون کمک یک روان شناس به بقای خودش ادامه بده. اصن شده تا حالا شک بکنی که این کارایی که انجام میدی خواسته یا ناخواسته، دانسته یا ندانسته، خودآگاه یا ناخودآگاه درست هست یا نه؟ مثلا بهتر هم میتونه باشه؟ از نفس کشیدن گرفته تا راه رفتن و آب خوردن و رفتار با خودمون و دیگران….

مدت خیلی زیادی هست که این فکر رو تو سرم دارم که آدما چه جوری رفتار میکنن. تقریبا به این نتیجه رسیدم که تمام موجودات بشریت یه سورپرایزی میتونن برات داشته باشن در موقعیت های خاص. انگارکه لحظه اونا باشه و هر کاری دلشون بخواد انجام بدن بر خلاف تمام مشاهدات و پیش بینی های انجام شده. و جالب تراینکه اکثر آدم ها دوست دارن اینجوری دیده بشن که ایول من میتونم اون آدم استثنایی باشم. این به همه مون امید به زنده بودن و حرکت و جسارت میده. حتی اونی که میخواد افسرده باشه میگه ایول من میتونم اینجوری باشم تا خاص بنظر بیام. مثلا نگاه دیگران روبه خودم جلب کنم و هزار تا از این داستاناهای بی سر و ته !‌کون لق بقیه. خودت رو بچسب همه چیت جور میشه پشت هم. حالا دور نشم خیلی خیلی از چیزا برمیگرده به ضمیر ناخودآگاهی که عین یه رادار داره همه چی رو چک میکنه و خودش برا خودش تصمیم گیری میکنه و ما شدیم بازیگر صحنه. امروز به یه نفری که از بچگی میدیدیمش و با وجود داشتن معلولیت کار شرافتمندانه دستفروشی میکرد و تکدی گری نمیکرد چه حس دینی دارم! انگار که من بدهکارش باشم. تنها چیزی که یادم بود اینه که شاید مثلا ۸-۱۰ ساله باشم و مادرم از اون آدم خرید کرد و هیچ پول اضافه ای نگرفت و حتی ناراحت هم میشد که چرا غرور من رو میشکنید و میخواین به من کمک کنید. من خودم از پس خودم بر میام !‌ این مونده تو ذهنم حالا چقدر ازشخصیت من رو این موضوع شکل داده نمیدونم ولی دارم نگاه میکنم به گذشته میبینم که انگار از من یه وحشی مغرور ساخته که حرف زور قبول نکنم!‌ البته فقط این موضوع نیست و این فقط یه حدس هست و تخصص من نیست که تشخیص بدم از این هم هست یانه. خلاصه وقتی دیدمش دویدم سمتش و تونستم یه وسیله توانبخشی که تو ماشینم داشتم بهش هدیه بدم. پول که نمیگرفت اما این به کارش میومد. آنچنان حس خوبی بهم دست داد که به دور و بریام گفتم اما چیزی که برام جالب بود این بود که فهمیدم چقدر اتفاقات گذشته میتونه به شکل نیرومندی فرماندهی کنه آدم رو . من داشتم دستور میگرفتم از گذشته و همینطور پیروی از نشانه ها که خیلی بهشون اعتقاد دارم.

گذشته قدرتمند رو میشه مدیریت کرد و شاید بخشی از شروع بتونه از گذشته باشه.حالاهر کی از هرجا دوس داره شروع کنه،‌مهم حرکت کردنه نه سر و ته .


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.